کد مطلب:152315 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:166

شمشیر حضرت عباس باعث پیروزی لشکر عرب بر لشکر انگلیس در کوت الاماره
دانشمند محقق و نویسنده ی توانا، محمد علی حومانی لبنانی، در جلد 1، صفحه ی 289 از كتاب دین و تمدن می نویسد:


احمد حلمی مجاهد، رئیس حكومت فلسطین در زمان عثمانی، می گوید: در جنگ جهانی اول، لشكر ما در عراق، از ارتش بریتانیا شكست خورد و ما عقب نشینی كردیم و به شهر سلمان پاك (مدائن) كه نزدیك بغداد واقع شده است؛ پناه بردیم.

لشكر انگلستان نیز در «كوت الاماره» پناه گرفتند سپس جماعتی از انگلیسیها مهیا شدند كه ما را از بین ببرند. جمعیت ما بیش از چهار هزار نفر نبود، و ما در انتظار رسیدن نیروهای كمكی بودیم تا ما را نجات بدهند. زیرا قوای دشمن با سلاحهای جنگی جدید ما را می كوبیدند و ما از نظر تجهیزات جنگی، آمادگی رزم با آنان را نداشتیم.

فرمانده ی ما، نورالدین تركی، از ترس هجوم ناگهانی دشمن خواب نداشت و من هم همانند او بودم. هردو سخت ترین روزها را طی می كردیم و هر لحظه در انتظار حمله ی ناگهانی دشمن و تار و مار شدن قوای خود، به سر می بردیم.

یك روز فرمانده (نورالدین تركی) مرا نزد خود احضار كرد چون با وی ملاقات كردم، او صورت تلگرافی را به من نشان داد كه او فرمانده ی كربلا رسیده و مضمون آن چنین بود: مرجع اعلای اسلامی شیعه در عراق، حضرت آیت الله آقای سید اسماعیل صدر قدس سره (متوفی سال 1338 هجری قمری)، شهید بزرگوار حضرت عباس بن علی بن ابی طالب علیه السلام پرچمدار برادرش امام حسین بن علی علیه السلام را در خواب دیده كه خطاب به وی (یعنی خطاب به صدر) فرموده است: «این شمشیری كه بالای ضریح من آویزان است بردار، و برای نورالدین فرمانده لشكر بفرست؛ تا با این شمشیر به دشمن حمله برد، زود است كه لشكر شما پیروز بشود!»

حلمی می گوید: نورالدین تركی تلگراف را به دست من داد، و رأی مرا درخواست


كرد. در چهره ی او (نورالدین) خواندم كه این امر را سبك گرفته است. زیرا عقیده اش این بود كه اكنون، زمان جنگ است نه دعا و افسونگری!

حلمی می گوید به وی گفتم: من معتقدم كه این بزرگترین عامل معنوی پیروزی ما بر دشمن است كه می خواهد همه ی اینها را از بین ببرد. این رؤیا سبب می شود كه عشایر نیز در این جنگ قویا به ما كمك كنند. وقتی سخن من بدینجا رسید، او لبخندی زد و سپس گفت: بسیار خوب، آنچه را می خواهی انجام ده!

با موافقت نورالدین، صورت تلگراف سید صدر را در میان عشایر پخش كردیم و فردای آن روز هجوم را آغاز نمودیم. شمشیر حضرت قمر بنی هاشم، ابوالفضل العباس علیه السلام را با احترامی خاص، در جلو لشگر قرار دادیم و ارتش و عشایر منطقه در پشت سر آن به حركت درآمدند.

لشكر انگلیس نیز، در حالی كه تمام وسایل جنگی مانند توپ و تانك و تفنگ را همراه داشتند و از نهر دجله هم كشتیهای جنگی به آنها كمك می كردند؛ به ما حمله ور شدند.

در عین حال به خدا قسم، هنگامی درگیری دیدیم، هر سربازی از ما در حمله به دشمن، همانند یك لشكر عمل می كند! فریادهای «الله اكبر، عز نصره» در فضا پیچیده بود، به گونه ای كه خیال می كردیم آسمان به زمین آمده است! جنگ و درگیری چهار روز به طول انجامید و در نهایت، حتی یك سرباز از قشون بریتانیا نماند كه به كوت برگردد تا خبر شكست را به آنها برساند!

حمله را ادامه دادیم و پس از آن نیز به زودی نیروی كمكی به ما رسید و ما پیروز شدیم. پس از آن تاریخ، همیشه در این فكر بوده ام كه این فتح ناشی از عنایات حضرت قمر بنی هاشم ابوالفضل العباس علیه السلام شهید كربلا بوده است. [1] .



[1] چهره ي درخشان، ج 1، ص 593.